رایانرایان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره
ارشانارشان، تا این لحظه: 7 سال و 20 روز سن داره
مرسانامرسانا، تا این لحظه: 4 سال و 11 ماه و 1 روز سن داره

جایی برای ثبت لحظات شیرین دلبندانمان

روزهای آغازین سال 94 پسرم

و اما این هم آخرین پست امشب و ماجراهای شما تو ایام عید و بعدش عشق مامان  وقتی برگشتیم روز نهم فروردین تونستیم بریم شهرکرد دیدن مامان پروانه اینا و تو این مدت دلمون هم تنگ شده بود براشون... این شما و کیان که از دیدن هم ذوق کرده بودین:   این هم شما و کیان و رادمان کوچولو:   خیلی رادمانو دوست داری ببین:   بعد هم سیزده بدر رفتیم گاوداری دایی مرتضی و دیدن اسب و گاو و ... برات خیلی جالب و خاطره انگیز بود:   شما و عمو هومن: شما و کیانا: بعد از سیزده تازه دیدوبازدیدای اصفهانمون شروع شد!! این شما و کیاشا که...
18 ارديبهشت 1394

سفرنامه نوروز 94

و اما مسافرت امسالمون خیلی خوب بود چون همه دورهم بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت بریم سر مسافرت که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و شرمنده آقاجون اینام که هنوز وقت نکرده بودم بنویسمش آخه آقاجون و مامان جون مشتری های اصلی وبلاگت هستن و همش به من میگفتن زودتر برو بنویس ... خلاصه ببخشید اگه جایی رو یادم رفته و یا جایی رونگفتم... مسافرت ما از روز 29 اسفند شروع شد به این ترتیب که آقاجون روز قبل اومده بودن خونه ما و صبح زود مامان جون و خاله پروانه اینا و خاله ژاله اینا اومدن اصفهان دم در خونه ما و مسافرا تو دو ماشین تقسیم شدیم آقاجون و مامان جون پیش ما و خاله اینا هم تو ماشین آقاجون و شما دو تا فسقلی رو هم جاهاتونو تنظیم کرده بودیم بین ...
18 ارديبهشت 1394

پسرم عیدت مبارک

سلام رایان نازنینم ....   عشق مامان با این که خیلی درس دارم ولی با کلی تأخیر اومدم برات بنویسم عسل مامان ...   شرمنده مامانی که این همه مطلب رو هم جمع شد ... به قول خودت : " بخخشید مامان مغذلت میخوام  " الهی مامان فدای حرف زدنت بشه عشق مامان ... فدای صورت ماهت بشم .... قربونت بشم که تمام زندگی ما شما هستی گلکم ... نمیدونم چند تا پست بشه ولی تا بشه همه رو همین امروز برات مینویسم عسل مامان قبل از عید با بابایی تو باغچمون گل کاشتین گل قشنگ من : امسال هم برای چهارشنبه سوری خونه خودمون بودیم و اولش با یه فشفشه که دستت دادم کلی ذوق کردی و بعدش هم که با بابایی تو ح...
18 ارديبهشت 1394
1